ای سرلوحه سخت کوشیِ زمان!

ای سرلوحه سخت کوشیِ زمان!
قسم به تمام پینه های دستت،
من به جای تمام کسانی که چَشم بَستند بر خستگیهایِ شغلِ ارزشمندت شرمندهام …
شرمنده برای مُزدی که در برابر عظمتِ خستگیهایت گُم شد!
ای بزرگمردانِ مظلومِ روزگار … کاش میتوانستم در مقابل تمام بیعدالتیهایی که تو سرخَم کردی بایستم!
و فریاد بزنم که اینجا که استادیم کدام نقطه زمان است؟!
همان نقطه که عدالتش میگوید میلیون میلیون برای چشمانِ خواب آلودِ پشت میز و ریال ریال برای جبینِ خیس از سوزشِ نگاهِ خشمگینِ آفتاب؟…
حتم دارم بلندای آهِ برخواسته از سینهات گوش زمان را کَر خواهد کرد ….
کاش میتوانستم برای آرامش تمام قلبهایی که به احترامتان میتپَد تمام جهان را وادار به بوسه به زانوهای خسته از ایستادگیات کنم …
چه بگویم!
از مظلومیتِ نگاهِ خیرهات به فرشهای خانهای که کودکت در آن تقاضاهای کوچکی میکند که برآوردنش برایت سختتر از سوزشِ شبانهی شانههاییست که کولهبار زندگی بر آن سنگینی میکند …
ای بزرگمرد مظلومِ زمان روزَت به عظمتِ لقمهی حلالی که با لبخند به خانه آوردی مبارک …
روز کارگر
و با کمال احترام و از زبان تمام کشاورزانی که ثمره زحماتشان پشت در میدانهای ترهبار با التماس هم خریده نشد …
کاری از؛ ندا نجاتی
انتهای پیام۱۰۰۱* http://jiroftman.ir/?p=1467