به گزارش «جیرفت من» زهراجان، گمنامی مزارت قهریست بحق از کسانیکه برای پدرت سقیفه تشکیل دادند و علیات را خلیفه چهارم نامیدند و زلالیه برکه غدیر را فراموش کردند و ۱۲ فرزندت را، ۱۲ فریاد را فراموش کردند و به اعطیناک الکوثر توجه ننمودند
و ما میدانیم
تا مادر، شهید نشود فرزند، راه شهادت را پیدا نخواهد کرد.
خدا حافظ ای جماعت یکنفره علی
خدا حافظ ای کتابخانه رازهای مولا
ای سرمایه رسول و ای مادر فرماندهان کائنات آیینه کاشتن، نور پاشیدن و پنجره ساختن را تو به فرزندانت آموختی…
ای رفیق بغضهای هر شب علی
ای تویی که کاسه صبرت پر از علی بود
ای تویی که اشکهایت، شک به ولایت فرزندانت و همسرت را میشست.
خداحافظ حضرت مادر
چه بسیار پنجرهِ دلهایِ شکستهِ را شیشه انداختی
خداحافظ ای بهار علی، خداحافظ ای سختترین خداحافظی تاریخ
وقتی به حروف اسم متبرکت میرسم نمیدانم چرا ما باید حروف را اختراع کردند، تویی که حروف نامت پر از نام علی و اولادش و احمد و انبیاست
تویی که نامت، رمز جهاد است
تویی که هنر شهادت، در درونت هم اتفاق میافتد (شهادت حضرت محسن)
ای خانواده شهید، ای ثارالله پرور تاریخ، ای حامی مناجات خوانِ کوفه
این را میدانم، این را مظلومیت فریاد میزند که اینجا دیگر کسی تاریخ نمیخواند بس که تاریخ از ظلم نوشته و مظلومیت را در انتظار منتظر نگه داشته
ای ایستگاه فراتر از بهشت
ای تمام رخ رسول و ماه شب ۱۴، چهارده سفارش شده
ای آرزوی بهترینهای ما، ای آرزوی به بَست نشسته رفتگان و زندگان ما
ای وعده دیدارِ دفاع گرانِ مقدس و دفاع مقدس ما
خودم دیدم تاریخ با جغرافیا درد و دل میکرد و میگفت از التهابهای روزگارت و تو ودیعه رسول و علی، آنچنان زخم درونت درد داشت و بیقرارت کرده بود که زخم جسمت را فراموش کرده بودی
شنیدم سالها، چند قطره اشک از دست نامحرمان در گوشه دلت پنهان کرده بودی تا علی را همراهی کنی
اشکهایی که شکها را میشست
اشکهایی که در ظرف سکوت پنهانشان کرده بودی تا در تنهاییات به پای مولایت بریزی
اسم تو را از اسم اعظم خدا، یالطیف (خداوند) آفریده بودند و تو آنقدر لطیف بودی که ناپدید شدی و پنهانیات از جنس توست (قبر گمنام بی بی)
تو لطیف شدی چون «یالطیف» این را خواست و ما قرنها محروم شدیم از تربتت
اما فرزندان لطیف شناس به اندازه ظرف خود درک کردند این لطافت را
و تو مشتی از لطافتت را به سربازانِ فرزندانت دادی تا روزی به پای عزیزانت بریزند و گمنام شوند.
شناخت تو در مغزهای تاریخ، جان گرفت چون تو فصل ناتمام تاریخ بودی و شدی
مردم زمانهات سرازیری جهنم را با سرعت و بدون تاخیر میدویدند، درصورتیکه تو، بهشت عالمین، در کنارشان ایستاده بودی، اما آنها آلوده به تاریکی بودند و به ولایت نور ایمان نداشتند و در قلبشان توانبخشی جهالت راه انداخته بودند.
ای همسر شهید، ای مادر شهید، ای شهیده
منتظران میدانند بقیع یک دنیا حرف و یک دنیا دلتنگیهایت را در درون خود پنهان نموده
ای کسی که غربتت و گمنامیات راز جاودانگی و اهداف فرزندانت است.
ای رمز عملیاتهای والفجرهای ۵ ،۶ و ۸ و بدر (۱۲ عملیات دفاع مقدس که ۱۲ لالهات را از سینه تو قرائت کرد) سربازان ایران در دفاع از گفتمان پدرت، احمد
زندگی برای ادامهدار شدن نیاز به چرایی داشت و تو و فرزندانت دلیل آن چرایی شدید تا مردمان زندگی را زندگی کنند.
مزارت را نمیدانم، اما مرامت را میشناسم
از مرامت همین بس، تا مادر شهید، نشود فرزند راه شهادت را پیدا نخواهد کرد.
زهرا جان وقتی به حروف اسم متبرکت میرسم نمیدانم چرا مابقی حروف را اختراع کردند.
غربت مزارت فریاد ۱۴ معصومی است که هل من ناصر ینصرنی را فریاد زدند اما دریغ از لبیکی وسمعا و طاعتایی…
حساب کاربریت را در غربت مهدی به انتظار نشستیم یاری نما ما نشستگانِ در فریاد انتظار را
دعوتنامه مهدیت را امضا کن، اینجا بدجوری هوای معرفت سرد و بیروح است، هلال روح خدا را نزدیک نما، ما نه روحی داریم نه رویی
بقلم: رضا محمودی
انتهای خبر/ فاریابی